به مناسبت روز دانشجو

tehranuniversityentrancepanorama

در پگاهِ شانزدهمین روز آذر، خورشید همچنان بر این سرزمین می تابد و روزی نو را فرمان می دهد، روزی که بسیاری را به تکاپویی واداشته که رنگی از فریضه به خود گرفته است، گروهی خودرا آماده می کنند تا با حضور در دانشگاه ها و مجالس، بودن خود را بر خویش مسجل سازند، عده ای آماده می شوند تا حق حاکمیت مردم را فریاد شوند، گروهی مهیا می شوند تا با سخنرانی خود شوری به صواب برانگیزند و یا قدمی به ثواب بردارند، عده ای هم تلاش می کنند همه چیز تحت کنترل باشد و نظام سیاسی را گزندی نرسد، این تکاپو در تمامِ تاریخ این روز باشکوه بدون کم و کاست ادامه داشته و فکر می کنم اراده ای برای ایستایی ندارد.

آغازش یه شانزهمین روز از آخرین ماهِ پاییزِ سال ۱۳۳۲ می رسد، به آن زمان که بنا بر قول مشهور کودتا باطرح های آژاکس و چکمه به نتیجه رسیده بود، دولت ملی ساقط و خائن معرفی شده و آنکه خویش را عادل، مصون از نقد و تعرض و ضل الله می دانست، قدرت را دردست گرفته بود، اما هنوز قلبهایی برای درستکاری می زد، قلب هایی که حاکمیت را حق مردم و خاموشی را گناه می دانست، در این میان ضل الله تصمیم داشت آن کند که با توجه به شرایط آن روزها و خصوصاً احساس تاثری که از ساقط کردن دولتی محبوب در قلب مردمان بود، قبیح می نمود، اما قلبی مهربان برای توجه به احساس حاکمانِ حکومت باخته در فاتحان نمی طپید، خب طبیعی است این خصوصیت استبداد است که اولین قربانی اش خودِ مستبد باشد، تا با کشتنِ حسِ نوع دوستی اش با او آن کند که هیچ کسش دوست ندارد؛ الغرض در این بحبوحه که مردم آزرده از آنچه رفته بود کرامت خویش را می جستند، شاهنشاه در پی سپاسگذاری از آنانی بود که حکومتش را به وی برگردانده بودند؛ وی با دعوت از ایشان در دانشگاه تهران که بارزترین نمادِ دانش پژوهی کشور بود، می خواست آن کند که مردم نمی خواستند، در این میان او آنچه را که خواست، کرد حتی به قیمت کشته شدنِ یک دانشجوی طرفدارِ جبهه ملی و دو دانشجوی خواهان حزب توده ……

جانفشانی این سه تن منشاء این زور خجسته شد اما هویتش صرفاً وامدار آغازش نیست، روز دانشجو در همه روزگاری که از عمرش می گذرد، نماد مبارزه آگاهانه در راهِ به رسمیت شناختن حق حاکمیت مردم است، آری آگاهانه؛ چرا که بدون آن هیچ ملتی توسعه ی پایدار نخواهد داشت، چراکه ندانستن و عدم آموزش مهم ترین عامل فقر ملت هاست، چرا که آگاهی پادزهر استبداداست و نبودنش اقتضای ستمگرپروری …

پس هموطن این روزت خجسته باد اما بیا تا با خویشتن پیمان ببندیم سرانه مطالعه در روز را آنقدر بالاببریم تا شرممان نشود از بازگو کردنش، تا شرمشان شود آنان که می خواهد تو آن نشوی که باید باشی، من آن نشوم که می خواهم باشم،  بیا تا درد را از آنجا که باید چاره کنیم بیا تا با کناب ها دوستی کنیم.

امیرپویارشیدی

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *