مطالب مرتبط با آیین دادرسی مدنی

  • قانون الزام به ثبت رسمی معاملات اموال غیرمنقول

    مصوب ۱۴۰۱/۰۹/۰۶ مجلس شورای اسلامی
    تایید ۱۴۰۳/۰۲/۲۶ مجمع مصلحت نظام
    منتشر شده در روزنامه رسمی مورخ ۱۴۰۳/۰۳/۱۷

    ماده۱ ـ یکسال پس از راه­ اندازی رسمی «سامانه ساماندهی اسناد غیر رسمی» موضوع ماده ۱۰ این قانون، هر عمل حقوقی اعم از عقد و ایقاع که موضوع یا نتیجه آن انتقال مالکیت عین یا انتقال حق انتفاع (اعم از عمری یا رقبی برای مدت بیش از دوسال) یا انتقال حق ارتفاق اموال غیرمنقول ­باشد و وقف و نیز انعقاد عقد رهن در خصوص آنها و انعقاد عقود مفید انتقال منافع اموال مذکور برای مدت بیش از دو سال و اجاره به شرط تملیک و هر نوع پیش­ فروش ساختمان اعم از اینکه به صورت سهمی از کل عرصه و یا اعیان باشد و تعهد به انجام کلیه اعمال حقوقی مذکور، باید در سامانه ثبت الکترونیک اسناد به ثبت برسد، در غیر این صورت دعاوی راجع به اعمال حقوقی مذکور که ثبت نشده باشد و ادله راجع به آنها، در بخشی که مفید موارد مذکور است، نزد مراجع قضائی، شبه قضائی و داوری قابل استماع نبوده و فاقد اعتبار است و جز دعوای استرداد عوضین، هیچ شکایت کیفری یا دعوای حقوقی یا تقاضایی در خصوص آن عمل حقوقی و اسناد مربوط به آن از قبیل شکایت انتقال مال غیر، دعوای اثبات یا تنفیذ معامله، ابطال سند رسمی مالکیت، الزام به تنظیم سند رسمی، خلع ید، تخلیه ید و الزام به اجرای تعهدات مندرج در آن در مراجع مذکور مسموع نیست.

    همچنین اسناد ثبت نشده راجع به اعمال حقوقی مذکور در هیچ یک از دستگاه های اجرائی موضوع ماده ۲۹ قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۹۵/۱۲/۱۴ پذیرفته نمی ­شود و در مراجع قضائی و اداری مذکور فقط شخصی مالک ملک، شناخته می­ شود که در دفتر املاک سازمان ثبت اسناد و املاک کشور که از این پس در این قانون «سازمان» نامیده می شود، ملک به نام او به ثبت رسیده یا از مالک رسمی به ارث برده­ باشد.

    تبصره۱ ـ دعوای تنفیذ فسخ معاملات ثبت­ شده اموال غیرمنقول، در مواردی که ثبت فسخ مستلزم رای مرجع قضایی یا داوری است، مشروط بر اینکه ظرف پانزده روز پس از اعمال حق فسخ، اظهارنامه رسمی ارسال و ظرف پانزده روز بعد از آن نسبت به طرح دعوای تنفیذ فسخ اقدام شود، مسموع است هرچند فسخ ثبت نشده باشد.

    سامانه ثبت الکترونیک اسناد باید به گونه ای طراحی گردد که اگر طرفین قرارداد شرط کنند منتقلٌ­ الیه تا پایان مهلت اعمال حق فسخ یا موعد پرداخت ثمن و یا تا موعد دیگری که مورد توافق طرفین بوده حق انجام اعمال حقوقی موضوع این ماده را ندارد، امکان انتقال مورد معامله، در مهلت تعیین ­شده فراهم نباشد.

    در هر حال چنانچه منتقلٌ­ الیه، مورد معامله را قبل از ثبت فسخ یا انفساخ به شخص ثالثی به صورت رسمی منتقل کرده­ باشد و در عمل حقوقی بعدی، وی حق فسخ نداشته باشد و یا معامله، اقاله نشده باشد، این انتقال در حکم تلف مورد معامله بوده و اعمال حق فسخ یا انفساخ موجب انحلال قرارداد بعدی نیست که در این صورت دارنده حق فسخ مزبور به قیمت روز مال غیرمنقول، به منتقلٌ­ الیه مذکور رجوع خواهد کرد. چنانچه منتقل الیه حق فسخ داشته باشد یا به هر نحو عین مال به ملکیت وی درآمده باشد، عین مال به انتقال دهنده اول (دارنده حق فسخ) مسترد می­ گردد.

    تبصره۲ ـ میزان مالیات، حق­ الثبت و حق التحریر بر تنظیم وکالت بلاعزل انتقال مالکیت در خصوص اموال غیرمنقول موضوع این ماده در دفاتر اسناد رسمی معادل تنظیم سند رسمی انتقال ملک است و چنانچه ظرف نه ماه از تاریخ تنظیم وکالتنامه، اموال مذکور منتقل شود، سند رسمی انتقال بدون نیاز به پرداخت مجدد مالیات نقل و انتقال ملک و حق الثبت تنظیم می شود.

    تبصره۳ ـ مرجع صدور گواهی حصر وراثت مکلف است، پس از صدور گواهی مذکور، یک نسخه از آن را به صورت آنی در سامانه ثبت الکترونیک اسناد جهت درج در دفتر الکترونیک املاک بارگذاری نماید.

    تبصره۴ ـ مفاد این ماده در خصوص اموال غیرمنقولی که پس از لازم الاجراشدن این قانون سند مالکیت حدنگار برای آنها صادر می ­شود، از تاریخ صدور سند مالکیت مذکور، مجری است، هرچند سامانه موضوع ماده (۱۰) این قانون راه اندازی نشده ­باشد.

    تبصره۵ ـ دعاوی مربوط به مستندات اعمال حقوقی موضوع این ماده (و نیز ملکیت و حق) که قبل از لازم الاجراء شدن این قانون محقق شده و به ثبت نرسیده، در صورتی قابل استماع است که قطعیت این مستندات مطابق آیین­ نامه ­ای که به تصویب رئیس قوه قضائیه می ­رسد و به تشخیص وی محرز باشد.

    تبصره۶ ـ مرجع قضائی در دعوای استرداد عوض یا عوضین اعمال حقوقی ثبت نشده موضوع این ماده، در صورت احراز تسلیم عوض یا تبادل عوضین، حکم به استرداد خواهد داد و در صورت عدم احراز، دعوا را رد می­کند.

    ماده۲ ـ دفاتر اسناد رسمی مکلفند به درخواست طرفین معامله، اسناد مربوط به قراردادهای خصوصی اشخاص در خصوص اموال غیرمنقول از قبیل تعهد به بیع، قولنامه، مبایعه نامه و امثال آن را تنظیم و ثبت نمایند. در این صورت باید مبلغ دقیق ثمن مورد توافق طرفین و همچنین شروط مورد نظر آنها اعم از پیش بینی اقساط ثمن و زمان پرداخت آن، پیش بینی انحلال و فسخ یا اسقاط آن با رعایت مقررات مربوط، در سند درج گردد. مأخذ محاسبه عوارض و وجوه قانونی از قبیل حق الثبت، حق التحریر و هزینه دادرسی قراردادهای مذکور تابع حکم مندرج در تبصره (۳) ماده (۶۴) قانون مالیات های مستقیم اصلاحی ۱۳۹۴/۴/۳۱ (ارزش معاملاتی) می باشد.

    ماده۳ ـ دلالان معاملات املاک اعم از مشاوران املاک و بنگاه های معاملات ملکی مکلفند پس از مذاکره مقدماتی، نسبت به درج پیش نویس قرارداد در سامانه ثبت الکترونیک اسناد اقدام و پیش­نویس مذکور را جهت تنظیم سند رسمی به دفاتر اسناد رسمی منعکس نمایند. این امر مانع مراجعه مستقیم مردم به دفاتر اسناد رسمی نیست. چگونگی اتصال به سامانه مذکور و ارتباط دلالان معاملات املاک اعم از مشاوران املاک و بنگاههای معاملات ملکی با دفاتر اسناد رسمی و تقسیم اسناد بین دفاتر مذکور به موجب آیین نامه ای است که ظرف سه ­ماه از لازم الاجراشدن این قانون توسط سازمان با همکاری وزارتخانه های صنعت، معدن و تجارت و راه و شهرسازی تهیه می شود و به­ تصویب رئیس قوه قضائیه می رسد.

    تبصره۱ ـ تعرفه دلالان معاملات املاک اعم از مشاوران املاک و بنگاههای معاملات ملکی باید با رعایت ضوابط و معیارهای زیر ظرف سه­ ماه از لازم الاجراشدن این قانون به پیشنهاد مشترک سازمان، وزارتخانه های دادگستری، راه و شهرسازی و صنعت، معدن و تجارت و تصویب هیأت وزیران تعیین شو د:

    ۱ـ تعرفه بر اساس ضریبی از ارزش معاملاتی املاک موضوع ماده (۶۴) قانون مالیات­های مستقیم تعیین شود.

    ۲ـ میانگین سالانه حجم پیش نویس قراردادهای به ثبت­ رسیده موضوع این ماده در هر منطقه جغرافیایی بر تعیین تعرفه به صورت پلکانی نزولی اثرگذار باشد.

    ۳ـ مبلغ سقف تعرفه دریافتی در هر معامله تعیین شود. در هرحال قیمت روز مورد معامله در تعیین میزان تعرفه اثرگذار نخواهدبود و دریافت هر مبلغی حتی با توافق طرفین معامله یا هر یک از آنها تحت هر عنوان از جمله حق التحریر یا حق الزحمه درج پیش نویس قرارداد در سامانه موضوع این ماده، ممنوع است و متخلف با حکم شعب سازمان تعزیرات حکومتی به جزای نقدی معادل سه برابر مبلغ دریافتی محکوم می­ شود.

    تبصره۲ ـ سازمان مکلف است ظرف یک ­سال از لازم الاجراشدن این قانون، امکان دسترسی دلالان معاملات املاک و اشخاص حقیقی و حقوقی به سامانه ثبت الکترونیک اسناد را به منظور انجام استعلامات مربوط و ثبت اعمال حقوقی موضوع ماده (۱) این قانون، فقط در قالب قراردادهای یکسان و نمونه (بدون امکان کاهش یا افزایش شروط قراردادی توسط متعاملین و دلالان معاملات املاک) در مورد املاک دارای سند رسمی فراهم کند. متعاملین در صورتی که قصد ثبت عمل حقوقی خارج از قالبهای مذکور را داشته باشند، می توانند به دفاتر اسناد رسمی مراجعه نمایند.

    تبصره۳ ـ انجام هرگونه عمل حقوقی فی ­مابین متعاملین صرفاً در چارچوب مفاد ماده (۱) این قانون معتبر است.

    ماده۴ ـ دفاتر اسناد رسمی موظفند هنگام ثبت هر گونه نقل و انتقال راجع به عین (عرصه و اعیان) و یا حق واگذاری محل (حق کسب و پیشه یا سرقفلی یا حقوق ناشی از موقعیت تجاری و اداری) اعم از اینکه توأم با انتقال مالکیت باشد یا جدا از آن، مالیات نقل و انتقال قطعی املاک را به مأخذ ارزش معاملاتی به نرخ پنج درصد (۵%) و مالیات نقل و انتقال حق واگذاری محل را به مأخذ وجوه دریافتی اعلامی مالک یا صاحب حق در تاریخ انتقال به نرخ دو درصد (۲%) محاسبه و نسبت به أخذ آن از ذی نفع از طریق سامانه پرداخت الکترونیک، اقدام و مشخصات آن را در سامانه ثبت الکترونیک اسناد قید نمایند.

    تبصره۱ ـ در صورتی که وجوه دریافتی اعلامی معامله حق واگذاری محل، کمتر از بیست و پنج برابر ارزش معاملاتی ملک موضوع ماده (۶۴) قانون مالیات های مستقیم باشد، رقم مذکور مأخذ محاسبه مالیات است.

    تبصره۲ ـ وزارت امور اقتصادی و دارایی مکلف است میزان ارزش معاملاتی املاک موضوع ماده (۶۴) قانون مالیات های مستقیم را به صورت آنی از طریق سامانه ثبت الکترونیک اسناد به دفاتر اسناد رسمی اعلام نماید، در غیر این صورت سردفتر، مجاز به تنظیم و ثبت سند معامله بوده و سردفتر و منتقلٌ الیه تعهدی در خصوص مالیات نقل و انتقال ملک ندارند.

    ماده۵ ـ سازمان تأمین اجتماعی مکلف است حداکثر ظرف یک­ سال از لازم الاجراشدن این قانون، با اتصال به سامانه ثبت الکترونیک اسناد، نسبت به اعلام آنی میزان بدهی شخص واگذارکننده ملک در خصوص ملک مورد معامله، موضوع ماده (۳۷) قانون تأمین اجتماعی مصوب ۱۳۵۴/۴/۳ با اصلاحات و الحاقات بعدی به منظور وصول آن از طریق دفاتر اسناد رسمی اقدام نماید، در غیر این صورت سردفتر مکلف است به درخواست متعاملین، سند رسمی انتقال ملک را تنظیم نماید. در فرض أخیر، منتقلٌ الیه و سردفتر هیچ مسؤولیتی در قبال این بدهی ندارند. این امر مانع مراجعه سازمان تأمین اجتماعی به انتقال دهنده ملک نیست.

    ماده۶ ـ کلیه دستگاههای اجرائی که طبق قوانین، نقل و انتقال ملک منوط به اعلام نظر آنها شده­ است، مکلفند حداکثر ظرف یک ­سال پس از لازم الاجراشدن این قانون با اتصال به سامانه ثبت الکترونیک اسناد، نسبت به اعلام پاسخ استعلام به صورت آنی اقدام نمایند. عدم ارسال پاسخ استعلام به طریق مذکور به منزله جواز انجام معامله تلقی و سند رسمی انتقال ملک به درخواست متعاملین توسط سردفتر اسناد رسمی تنظیم می شود.

    تبصره۱ ـ مقامات و کارکنان متخلف از حکم این ماده، به مجازات مقرر در بند «د» ماده (۹) قانون رسیدگی به تخلفات اداری مصوب ۱۳۷۲/۹/۷ محکوم می شوند.

    تبصره۲ ـ در مورد نقل و انتقال املاک واقع در پلاکهای ثبتی اصلی که مفاد ماده (۳) قانون جامع حدنگار(کاداستر) کشور مصوب۱۳۹۳/۱۱/۱۲ در آن پلاک اصلی به صورت کامل اجرا نگردیده­ است، حسب مورد، مهلت اعلام ­نظر وزارتخانه های جهادکشاورزی یا راه و شهرسازی حداکثر یک ­ ماه است.

    ماده۷ ـ دفاتر اسناد رسمی موظفند برای دریافت وجوه دولتی و عمومی که وصول آن طبق مقررات قانونی بر عهده آنهاست، حقوق متعلقه را از طریق سامانه الکترونیکی مورد تأیید سازمان به صورت آنی به حساب یا حسابهایی که نزد خزانه ­ داری کل کشور معین می شود واریز نمایند.

    آیین نامه اجرائی این ماده ظرف سه ماه از لازم الاجرا شدن این قانون بوسیله سازمان با همکاری وزارت امور اقتصادی و دارایی تهیه می شود و به تصویب هیأت­ وزیران می رسد.

    ماده۸ ـ مراجع قضائی، کمیسیون ها، شوراها و سایر مراجع ذی صلاحی که به موجب قوانین برای رسیدگی به امور ابنیه و املاک و اراضی تعیین شده اند، مکلفند تصمیمات و آرای قطعی مربوط به ایجاد و سلب هر گونه حق عینی و همچنین آرای قطعی صادره در خصوص تغییر کاربری یا تخریب بنا در مورد هر پلاک ثبتی را با ذکر مختصات جغرافیایی موضوع رأی، از طریق سامانه به صورت آنی به سازمان اعلام نمایند. سازمان موظف است اطلاعات مذکور را آنی در دفتر الکترونیک املاک درج نماید. تخلف از حکم این ماده موجب محکومیت به یکی از مجازات های تعزیری درجه شش موضوع ماده (۱۹) قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲/۲/۱ می شود.

    تبصره ـ چنانچه در نتیجه تخلف از این ماده، خسارتی به دارنده سند رسمی وارد شود، متخلف با رعایت قواعد ضمان قهری مسؤول جبران خسارات وارده به زیان دیده است.

    ماده۹ ـ هر یک از قضات یا مأموران دولتی یا عمومی که به مفاد اسناد رسمی از جمله موضوع ماده یک این قانون ترتیب اثر ندهند، به یکی از مجازات ­ های تعزیری درجه شش موضوع ماده (۱۹) قانون مجازات اسلامی محکوم می شوند و چنانچه در اثر تخلف مأموران یا قضات به دارندگان یا ذی­نفعان اسناد رسمی خسارتی وارد شود، متخلف با رعایت قواعد ضمان قهری مسؤول جبران خسارات وارده به زیان­دیده است.

    ماده۱۰ ـ سازمان مکلف است، ظرف یک­ سال از تاریخ ابلاغ این قانون، سامانه ای را با عنوان «ساماندهی اسناد غیررسمی» جهت ثبت ادعاهای راجع به مالکیت عین، مالکیت منافع بیش از دوسال و حق انتفاع و حق ارتفاق اموال غیرمنقول و مستندات مربوط به آن که قبل از راه اندازی سامانه مذکور ایجاد شده و فاقد سند رسمی هستند، ایجاد نماید. مدعیان مذکور مکلفند ظرف دو سال از تاریخ راه اندازی این سامانه نسبت به درج مستندات و ادعاهای خود در سامانه مذکور و ظرف دو سال از تاریخ درج در سامانه، حسب مورد نسبت به تنظیم سند رسمی یا طرح دعوای الزام به تنظیم سند رسمی یا دعوای مرتبط در مراجع قضائی یا هر امر قانونی لازم دیگر به منظور أخذ سند رسمی مالکیت، اقدام و مدرک مربوط را در سامانه درج نمایند. پس از اقدام متقاضی، مراجع قانونی مربوط مکلفند اقدامات انجام­ شده توسط متقاضی و نیز نتیجه آن را در سامانه موضوع این ماده درج نمایند. پس از مهلت مزبور هیچ ادعائی در سامانه قابل ثبت نیست. در صورت انقضای مواعد فوق الذکر و عدم اقدام قانونی مدعیان مذکور، ادعاهای مزبور علیه اراضی عمومی و دولتی از جمله اراضی ملی، موات، خالصه، مستحدث و ساحلی و همچنین علیه اشخاص ثالث با حسن نیت (بی­ اطلاع از معاملات معارض قبلی) دارنده سند رسمی، قابل استناد، استماع و معارضه نیست. با وجود این، مدعی مذکور می­ تواند برای مطالبه قیمت مال غیرمنقول خود به نرخ روز حسب مورد به اشخاص ثالثی که عالماً نسبت به بارگذاری ادعاهای مستند به اسناد جعلی یا خلاف واقع در سامانه اقدام کرده ­اند، یا عالماً نسبت به معامله معارض با حق وی اقدام کرده ­اند یا ید ماقبل خود رجوع کند. دادگاهها مکلفند دعوای مطالبه قیمت روز مال غیرمنقول را در این موارد بپذیرند. راه ­اندازی رسمی سامانه موضوع این ماده به دستور رئیس قوه­ قضائیه در روزنامه رسمی اعلان عمومی می­ گردد.

    تبصره۱ ـ درج ادعاها و مستندات آن در سامانه موضوع این ماده منوط به درج پلاک ثبتی و نقشه دارای مشخصات جغرافیایی (یو.تی. ام) ابنیه، اراضی و املاک موضوع ادعا پس از احراز هویت (از طریق سامانه ثنای قوه قضائیه) می باشد. درصورت درج مشخصات جغرافیایی و عدم درج پلاک ثبتی، سازمان موظف است براساس نقشه حاوی مشخصات جغرافیایی، پلاک ثبتی را مشخص کند.

    تبصره۲ ـ رسیدگی به ادعا های ثبت شده در سامانه که حسب مورد مشمول قانون تعیین تکلیف وضعیت ثبتی اراضی و ساختمان های فاقد سند رسمی مصوب ۱۳۹۰/۹/۲۰ یا مشمول بند ۲ ماده (۱) قانون الحاق موادی به قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن مصوب ۱۳۸۸/۱۲/۲ هستند، به­ استثنای موارد مذکور در تبصره (۳) این ماده، بر اساس قوانین مذکور صورت گرفته و حسب مورد، منوط به استعلام از وزارتخانه های جهاد کشاورزی یا راه و شهرسازی است.

    پس از انقضای مواعد مذکور در این ماده، تقاضای جدید صرفاً در صورتی پذیرفته می شود که هیچ ادعائی توسط اشخاص ثالث در سامانه موضوع این ماده در خصوص ملک مورد ادعا و نیز هیچ معامله رسمی ناقل مالکیتی در خصوص پلاک ثبتی مذکور در سامانه ثبت الکترونیک اسناد ثبت نشده ­باشد، در غیر این صورت تقاضا توسط هیأتهای موضوع قوانین مذکور پذیرفته نمی شود. در صورتی که کلیه ادعاهای ثبت شده قبلی رد شوند، تقاضای جدید به موجب قوانین مذکور قابل پذیرش است.

    تبصره۳ ـ بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و وزارت جهاد کشاورزی (سازمان امور اراضی کشور) مکلفند حسب مورد در خصوص اراضی و مستحدثات داخل در محدوده طرح هادی روستاها و اراضی زراعی و باغهای خارج از محدوده قانونی شهرها، ضمن شناسایی متصرفان املاک مذکور، نسبت به تهیه نقشه دارای مختصات جغرافیایی (یو.تی .ام) اقدام نموده و پس از استعلام از سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور و سازمان ملی زمین و مسکن مبنی بر عدم تداخل محدوده مورد تصرف با اراضی عمومی، از جمله اراضی ملی، منابع طبیعی، اراضی مستحدث و موات، مراتب را جهت صدور سند مالکیت به سازمان اعلام کنند.

    سازمان موظف است نقشه های مذکور را در هر پلاک اصلی منضم به اسامی متصرفین قانونی قطعات شناسایی شده، جهت اطلاع مردم در سامانه موضوع این ماده، درج و نیز در محل الصاق نماید. در صورتی که اشخاص ذی نفع، به نقشه مذکور یا متصرفان اعلام شده اعتراض داشته باشند باید ظرف شش­ ماه از تاریخ بارگذاری، اعتراض خود را در سامانه ثبت نمایند. معترض مکلف است ظرف یک­ماه از تاریخ ثبت اعتراض، دادخواست خود را به دادگاه صالح تقدیم و گواهی تقدیم دادخواست را در سامانه درج نماید. در این صورت صدور سند مالکیت، موکول به حکم قطعی دادگاه خواهدبود. در صورتی که اعتراض در مهلت قانونی واصل نگردد یا معترض، گواهی تقدیم دادخواست را ارائه نکند، اداره ثبت محل، مکلف به صدور سند مالکیت برای متصرف قانونی است.

    تبصره۴ـ وزارت راه و شهرسازی و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی مکلفند پس از تخصیص زمین با هدف انتقال با رعایت قوانین و مقررات مربوط به واگذاری زمینهای دولتی و رعایت قرارداد فی­ ما بین دستگاه های موضوع این تبصره و متقاضی تخصیص زمین از جمله متقاضیان آسیب دیده از حوادث طبیعی، ظرف یک ­ سال از تاریخ انجام کامل تعهدات قراردادی واگذارشونده جهت انجام تکالیف قانونی مذکور در ماده (۱) این قانون اقدام نمایند.

    تبصره۵ ـ شخصی که با علم به عدم استحقاق رأساً یا توسط دیگری اقدام به درج سند عادی در سامانه موضوع این ماده نماید، به جزای نقدی معادل بیست درصد (۲۰%) قیمت روز ملک محکوم خواهد شد. چنانچه در این راستا جرمی از قبیل جعل اسناد یا تبانی برای بردن یا انتقال مال غیر نیز واقع شود، مرتکب علاوه بر جزای نقدی مذکور، به مجازات مقرر برای جرائم ارتکابی نیز محکوم می شود.

    تبصره۶ ـ چنانچه در سامانه موضوع این ماده در رابطه با واحدی از یک آپارتمان، ادعای مالکیت درج شده و یکی از کمیسیون های ماده (۹۹) و ماده (۱۰۰) قانون شهرداری در خصوص آن، رأی به أخذ جریمه صادر یا رأی مذکور به دلیل عدم پرداخت جریمه منجر به صدور رأی تخریب بنا شده ­باشد؛ حسب مورد، شهرداری ها، بخشداری ها و دهیاری ها مکلفند گواهی پایان­کار ساختمان را صادر نمایند و لیکن میزان و علت جریمه قسمت مشترک و جریمه های قسمت های اختصاصی باید در گواهی پایان­کار ذکر شود. سازمان موظف است در سند مالکیت تفکیکی هر واحد، میزان و علت جریمه قسمت های اختصاصی و همچنین قسمت های مشترک به نسبت مساحت اختصاصی را ذکر نماید. در این صورت، تنظیم سند انتقال مالکیت به غیر، صرفاً در صورت پرداخت جریمه ذکرشده در هر سند به قیمت تعدیل شده مطابق نرخ شاخص سالانه بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران امکان­پذیر است. صدور سند مالکیت مانع از اجرای رأی صادره از کمیسیون های مذکور و اعمال قوانین و مقررات مرتبط با شهرداری ها نمی باشد. اگر أخذ گواهی پایان کار برای آن آپارتمان منوط به انجام اقدامات و اصلاحاتی غیر از پرداخت جریمه باشد، سازمان مکلف است سند مالکیت هر واحد را صرفاً در صورت انجام اقدامات و اصلاحات مربوط به قسمت اختصاصی آن واحد و پرداخت سهم واحد مذکور از هزینه انجام اقدامات و اصلاحات مربوط به قسمتهای مشترک صادر نماید. نحوه تعیین و وصول هزینه و انجام اقدامات و اصلاحات قسمتهای مشترک به موجب آیین­ نامه ای است که با همکاری وزارتخانه های کشور و راه و شهرسازی و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی تهیه می شود و به تصویب هیأت وزیران می رسد. در صورتی که یک واحد ساختمانی دارای حکم قلع و قمع کامل باشد، صدور سند مالکیت برای آن واحد ممنوع است و صرفاً باید نام متصرف قانونی آن واحد، در اختیار سازمان قرار گیرد.

    تبصره۷ ـ چنانچه در خصوص یک مال غیرمنقول در سامانه موضوع این ماده، ادعائی، ثبت و آن ادعا نزد مرجع صالح اثبات شده ­باشد، صدور سند مالکیت برای آن مال غیرمنقول بدون تسویه بدهی های مرتبط با آن مال غیرمنقول به نهادهای عمومی و دولتی از قبیل بدهی های موضوع بند «ج» ماده (۱) قانون تسهیل تنظیم اسناد در دفاتر اسناد رسمی مصوب ۱۳۸۵/۵/۲۴ با اصلاحات و الحاقات بعدی و تبصره ماده (۷۴) قانون شهرداری مصوب ۱۳۳۴/۴/۱۱ با اصلاحات و الحاقات بعدی، بلامانع است. تنظیم سند انتقال مالکیت به غیر صرفاً پس از تسویه بدهی های مذکور امکان پذیر است. بستانکار حق دریافت طلب خود به قیمت تعدیل­ شده مطابق نرخ شاخص سالانه قیمتی بانک مرکزی جز در مواردی که عرفاً تغییرات جزئی در ارزش پول ایجاد شده باشد را دارد.

    تبصره۸ ـ کلیه دستگاههای اجرائی و واحدهای مذکور در ماده (۲۹) قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مکلفند، حداکثر تا دو سال پس از راه اندازی سامانه موضوع این ماده، در خصوص اموال غیرمنقول عمومی و دولتی از جمله اراضی ملی، موات، خالصه، مستحدث و ساحلی که مطابق قانون متعلق به دولت جمهوری اسلامی ایران بوده و تصدی آن اراضی بر عهده آنان است و هنوز سند رسمی آنها صادر نگردیده­است، ادعاها و مدارک مربوط را در سامانه موضوع این ماده ثبت نمایند. عدم ثبت ادعا و مدارک در این سامانه، نافی مالکیت دستگاهها و واحدهای مذکور نیست. مقامات و کارکنان متخلف از حکم این تبصره به مجازات مقرر در بند «د» ماده (۹) قانون رسیدگی به تخلفات اداری محکوم می شوند.

    مفاد این تبصره نسبت به سازمان اوقاف و امور خیریه در خصوص موقوفات عام غیرمنقول و دستگاههای زیر نظر ولی فقیه درخصوص اموال غیرمنقول در اختیار آنان از جمله مجهول المالک، بلاصاحب، ارث بلاوارث، اعراضی، رهاشده، اموال غیرمنقول غائبین مفقودالاثر، اموال غیرمنقول حاصل از تخمیس و خروج از ذمه و اجرای اصل (۴۹) قانون اساسی جاری است.

    آیین ­نامه اجرائی این تبصره ظرف شش­ ماه از لازم الاجراشدن این قانون به پیشنهاد وزارتخانه ­های راه و شهرسازی و جهاد کشاورزی به تصویب هیأت وزیران می­ رسد.

    تبصره۹ ـ سازمان مکلف است، در اجرای قانون جامع حدنگار (کاداستر) کشور برای کلیه قطعات اراضی کشاورزی که تا زمان ابلاغ این قانون دارای تصرفات مفروز و قانونی بوده و با تأیید وزارت جهاد کشاورزی دارای بهره برداری کشاورزی باشد و متقاضی أخذ سند مالکیت، خود یا افراد تحت تکفل وی، مالک هیچ ­یک از اراضی کشاورزی مجاور نباشد، با هر مساحتی سند مفروز حدنگار با قید کاربری کشاورزی صادر کند.

    پس از صدور سند مالکیت حد­نگاری موضوع این تبصره، هرگونه افراز، تقسیم و تفکیک اراضی مذکور، مشمول قانون جلوگیری از خُردشدن اراضی کشاورزی و ایجاد قطعات مناسب فنی، اقتصادی مصوب ۱۳۸۵/۱۱/۲۱ مجمع تشخیص مصلحت نظام می­ شود و تنظیم سند اعمال حقوقی موضوع ماده (۱) این قانون در خصوص اراضی با کاربری کشاورزی منوط به أخذ تأییدیه از وزارت جهاد کشاورزی مبنی بر حفظ کاربری و بهره­ برداری کشاورزی است.

    تنظیم سند اعمال حقوقی مزبور به صورت مشاع در اراضی کشاورزی تنها در موارد زیر مجاز است:

    ۱ـ مالکیت مالک، مشاع و تمام مساحت سهم مشاع مالک از کل زمین کشاورزی، کمتر از مساحت حد نصاب باشد، مشروط به آنکه عمل حقوقی صرفاً راجع به تمام سهم مشاع و به طرفیت تنها یک شخص باشد.

    ۲ـ مالکیت مالک، مشاع و تمام مساحت سهم مشاع مالک از کل زمین کشاورزی بالاتر از حد نصاب باشد مشروط به آنکه در نتیجه عمل حقوقی هیچ سهم مشاعی از کل ملک با مساحت پایین­تر از حد نصاب ایجاد نگردد.

    ۳ـ مالکیت مالک، مفروز و عمل حقوقی منجر به ایجاد سهم مشاع شود، مشروط به آنکه در نتیجه عمل حقوقی، هیچ سهم مشاعی از کل ملک با مساحت پایین­تر از حد نصاب ایجاد نگردد.

    ۴ـ چنانچه انتقال سهم مشاع از یک قطعه واحد به شریک همان قطعه باشد. سازمان امور اراضی کشور مکلف است ظرف یکسال از لازم ­الاجرا شدن این قانون کلیه سوابق لازم اعم از نقشه ها و مستندات مربوط به اجرای این تبصره را در اختیار سازمان قرار دهد. از تاریخ راه اندازی سامانه موضوع این ماده ارائه هر گونه خدمات توسط وزارت جهاد کشاورزی و سایر دستگاههای ذیربط منوط به ارائه تاییدیه سازمان مبنی بر انجام اقدامات مذکور در این ماده جهت اخذ سند رسمی یا ارائه سند حدنگاری کشاورزی توسط متقاضی است.

    تبصره۱۰ ـ اشخاص فاقد سند رسمی موضوع این ماده، با رعایت کلیه شرایط زیر حداکثر تا ۸ سال پس از راه اندازی سامانه ساماندهی اسناد غیر رسمی می توانند صرفاً در سامانه مذکور، اعمال حقوقی موضوع ماده (۱) این قانون را انجام دهند، در غیر این صورت مشمول ضمانت اجرای مقرر در ماده (۱) این قانون می شوند. این سامانه باید به گونه­ ای طراحی شود که به طور صریح، در زمان انجام عمل حقوقی، عدم انتقال رسمی مالکیت و امکان ابطال آن، به منتقلٌ­ الیه اعلام و در سامانه درج شود:

    ۱ـ کلیه اقدامات مذکور در صدر این ماده (شامل ثبت ادعا و اقدام قانونی لازم برای دریافت سند رسمی مالکیت) انجام شده ­باشد.

    ۲ـ ادعای ثبت­ شده در سامانه، توسط مراجع ذیصلاح رد نشده یا منجر به صدورسند مالکیت نشده باشد.

    ۳ـ ادعای ثبت شده در سامانه، درخصوص مال غیرمنقولِ دارای سند حدنگار نباشد.

    ۴ـ پاسخ استعلام مالکیت ـ حسب مورد از وزارتخانه های جهاد کشاورزی یا راه و شهرسازی ـ با رعایت مفاد تبصره (۲) ماده (۶) این قانون، به منتقل­ الیه اعلام و در قرارداد درج شود. عدم پاسخ به استعلام در مهلت مذکور مانع انجام عمل حقوقی نیست.

    آیین نامه اجرائی این تبصره ظرف شش­ ماه از لازم الاجراشدن این قانون توسط سازمان تهیه می شود و به ­تصویب رئیس قوه قضائیه می رسد .

    تبصره۱۱ ـ آیین نامه اجرائی این ماده و تبصره ­های (۱) و (۲) آن ظرف سه ­ماه از لازم الاجراشدن این قانون توسط سازمان تهیه می شود و به­ تصویب رئیس قوه قضائیه می رسد. همچنین آیین­ نامه ­های اجرائی تبصره ­های (۳)، (۴) و (۶) این ماده ظرف سه­ ماه از لازم الاجرا شدن این قانون توسط سازمان با همکاری وزارتخانه­ های راه و شهرسازی و جهاد کشاورزی و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی تهیه می ­شود و به­ تصویب هیأت وزیران می ­رسد.

    ماده۱۱ ـ دلالان معاملات املاک (اعم از مشاوران املاک و بنگاههای معاملات ملکی) نمی توانند در معاملات موضوع ماده (۱) این قانون، مبادرت به تنظیم سند عادی قرارداد نمایند. متخلفان از حکم این ماده، با حکم شعب سازمان تعزیرات حکومتی در مرتبه اول علاوه بر استرداد حق دلالی دریافتی و جریمه­ ای معادل سه برابر آن، به تعلیق پروانه کسب به مدت شش ماه و در مرتبه دوم به استرداد حق دلالی دریافتی و جریمه ای معادل شش برابر آن و تعلیق پروانه کسب به مدت یک سال و در مرتبه سوم علاوه بر مجازات أخیرالذکر، به ابطال پروانه کسب محکوم می شوند.

    ماده۱۲ ـ ساعت کار دفاتر اسناد رسمی با توجه به مقتضیات هر محل و حجم معاملات به گونه ای که کمتر از (۴۴) ساعت در هفته نباشد و به طور متعارف در طول ساعات روز برای ثبت معاملات در دسترس باشند، توسط سازمان تعیین می شود.

    ماده۱۳ ـ در صورتی که معامله رسمیِ انجام شده ابطال شود، شخصی که بطلان مستند به او باشد، با رعایت قواعد ضمان قهری مسؤول جبران خسارات وارده به زیان دیده است. سازمان موظف است در صورت تقاضای طرفین معاملات موضوع ماده (۱) این قانون با أخذ حق بیمه از طرفین معامله نقل و انتقال مالکیت، مسؤولیت موضوع این ماده را نزد یکی از شرکتهای بیمه، بیمه نماید. این امر، با رعایت قواعد ضمان قهری مانع مراجعه حسب مورد شرکت بیمه یا زیان دیده به شخصی که بطلان مستند به او است، نمی باشد. نحوه تعیین حق بیمه با پیشنهاد مشترک سازمان و بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران به تصویب هیأت وزیران می رسد.

    ماده۱۴ ـ سازمان مکلف است برای املاکی که دستور نقشه آن شامل تعداد طبقات، سطح اشغال مجاز و تعداد واحدهای هر طبقه توسط مراجع قانونی صادر کننده پروانه ساختمانی صادر شده ­است، امکان تنظیم سند رسمی تقسیم نامه بین مالکان را در سامانه ثبت الکترونیک اسناد فراهم سازد و برای هر واحد آن دستور نقشه، شناسه یکتا تخصیص دهد. تنظیم سند رسمی اعمال حقوقی موضوع ماده (۱) این قانون صرفاً با استفاده از شناسه یکتای مذکور امکان پذیر است. سازمان مکلف است در صورت انقضای مهلت اتمام عملیات ساختمانی مندرج در پروانه ساختمانی، مراتب انقضای مهلت مذکور را به منتقلٌ­ الیه در استعلام ثبتی اطلاع دهد. صدور سند مالکیت تفکیکی برای این واحدها منوط به ابطال شناسه های یکتای مذکور خواهد بود.

    تبصره۱ ـ مراجع صادرکننده پروانه ساختمانی مکلفند دستور نقشه موضوع این ماده را که شامل تعداد طبقات، سطح اشغال مجاز و تعداد واحدهای هر طبقه است به تقاضای مالک و با رعایت قوانین و مقررات شهرسازی صادر کنند.

    تبصره۲ ـ سازمان مکلف است، ظرف شش­ ماه از تاریخ لازم الاجراشدن این قانون دسترسی ثبت آنی دستور نقشه، پروانه ساختمانی و گواهی پایان کار عملیات ساختمانی را برای مراجع قانونی صادر کننده پروانه ساختمانی، در سامانه ثبت الکترونیک اسناد ایجاد نماید. پس از ایجاد دسترسی مذکور، صرفاً دستور نقشه، پروانه یا گواهی پایان­کاری که از مراجع قانونی صادر کننده پروانه ساختمانی در سامانه ثبت الکترونیک اسناد، ثبت شده ­است، در صدور اسناد مالکیت قابل استناد است.

    تبصره۳ ـ آیین­ نامه اجرائی این ماده توسط سازمان با همکاری وزارتخانه های کشور و راه و شهرسازی تهیه می شود و به ­تصویب هیأت وزیران می رسد.

    ماده۱۵ ـ از تاریخ لازم الاجراشدن این قانون، ماده ۱۸۷ قانون مالیات های مستقیم مصوب ۱۳۶۶/۱۲/۳ با اصلاحات و الحاقات بعدی، ماده ۷۳ قانون ثبت اسناد و املاک مصوب ۱۳۱۰/۱۲/۲۶ با اصلاحات و الحاقات بعدی و ماده ۶۲ قانون احکام دائمی برنامه های توسعه کشور مصوب ۱۳۹۵/۱۱/۱۰ با اصلاحات و الحاقات بعدی، نسخ و اصلاحات زیر در قانون پیش­فروش ساختمان مصوب ۱۳۸۹/۱۰/۱۲ با اصلاحات بعدی انجام می شود:

    ۱ـ ماده (۱) به شرح زیر اصلاح می شود:

    «ماده۱: هر قرارداد با هر عنوانی که به­ موجب آن مالک رسمی زمین با شخص دیگری مبادرت به مشارکت در ساخت نماید یا هر قراردادی که به­ موجب آن شخصی در برابر دیگری متعهد به ساخت و تحویل واحد ساختمانی مشخص گردد و نیز هر نوع انتقال حقوق و تعهدات ناشی از قراردادهای مذکور، پیش فروش ساختمان محسوب می شود.»

    ۲ـ بند (۳) ماده (۲) به شرح زیر اصلاح می شود:

    «۳ ـ متن پروانه ساختمانی صادرشده از مراجع ذی صلاح در صورت صدور، راجع به موضوع معامله به عنوان پیوست قرارداد »

    ۳ـ در بند (۴) ماده (۲) عبارت «و شناسنامه فنی هر واحد» و در بند (۱۱) ماده (۲) عبارت «و (۲۰)» و در ماده (۱۴) عبارت «با کسب نظر هیأت داوری مندرج در ماده (۲۰) این قانون» و در ماده (۲۳) عبارت «یا بدون أخذ مجوز اقدام به درج یا انتشار آگهی» حذف می شود.

    همچنین بند (۱۰) ماده (۲) و بندهای (۲) و (۴) ماده (۴) و تبصره آن و مواد (۲۰) و (۲۱) حذف می شوند.

    قانون فوق مشتمل بر پانزده ماده و بیست و هشت تبصره در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۹/۶ مجلس شورای اسلامی، تصویب و در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۶ از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ماده (۱) و تبصره­های (۱)، (۴)، (۵) و (۶) آن، ماده (۳) و تبصره (۳) آن، ماده (۱۰) و تبصره­های (۲)، (۷)، (۸)، (۹) و (۱۰) آن موافق با مصلحت نظام تشخیص داده ­شد.

    رئیس مجلس شورای اسلامی ـ محمدباقر قالیباف

  • اثر اقرار و سوگند مدیران شخص حقوقی

    مقاله:

    چکیده

    امروزه با توجه به افزایش حضور اشخاص حقوقی در جامعه و نقش بزرگی که در جابجایی منابع ثروت ایفا می­کنند، تحقیق پیرامون نحوه­ی دادرسیِ تنازعات مرتبط با آنها و دلایل قابل قبول در آن دادرسی­ها می­تواند رافع بسیاری از معضلات و قدمی در راه استقرار عدالت باشد. یکی از موضوعاتی که مغفول مانده و کار زیادی درخصوص آن صورت نگرفته است، امکان توسل به اقرار و سوگند مدیران آن اشخاص در اینگونه دعاوی است. صرف­نظر از اینکه درخصوص امکان توسل به این ادله در دعاوی مربوط به آنها اتفاق­نظر وجود ندارد، ماهیت اقرار و سوگند و همچنین شرایط و ویژگی­های خاص اشخاص حقوقی، پاسخ به این پرسش را سخت­تر می­کند. در این تحقیق با امعان­نظر در ارکان شخص حقوقی و همچنین اهداف وضع مقررات راجع به اقرار و سوگند، این نتیجه حاصل شد که عدم استفاده از این دلایل در دعاوی مرتبط با اشخاص حقوقی صحیح نیست مگر در مواردی که امکان عقلی تمسک به دلایل یاد شده وجود نداشته باشد.

    واژگان کلیدی: شخص­حقوقی، اقرار، سوگند، مدیران شخص­حقوقی

    راهنمای استفاده از مقاله:

    مقاله اثر اقرار و سوگند مدیران شخص حقوقی، سالها پیش با همکاری احدی از اساتید فرهیخته تهیه و برای مجله وزین مدرسه حقوق کانون وکلای اصفهان ارسال و به چاپ رسید. موضوع بحث با توجه به مقررات کیفری اخیرالتصویب، از حیث اثرگذاری یا عدم تاثیر آن مقررات بر رسیدگی های مدنی، بحث برانگیز و چالشی است. چکیده مقاله پیشتر آمد اما لازم است جامعه حقوقی عنایت داشته باشد امروزه اشخاص حقوقی مانند اشخاص حقیقی به فعالیت اقتصادی اشتغال دارند و لازم است با دقت فراوان فعالیت های ایشان رصد شود و احکام مناسب به گونه ای تشریع و تبیین گردد که از یک سو ستم ناروایی بر سهامداران آنها بار نشود و از دیگر سو اشخاص ثالث و باقی مردم عهده دار بار آنها نشوند. یافتن نقطه تعادل بین دو محذوریت بالا بسیار مهم است و نیاز به ژرف نگری و دقت دارد.

    برای دریافت فایل کامل مقاله می توانید ، از طریق دسترسی زیر اقدام کنید.

    همچنین می توانید به تارنمای مجله مدرسه حقوق کانون وکلای دادگستری اصفهان و به مجله شماره ۱۴۸ آن مجله به نشانی زیر سر بزنید.

  • دعوای تخلیه وقتی که یکی از فرزندان مستاجر تنها متصرف عین مستاجره است

    نوشتار

    تصرف عین مستاجره اماره انتقال منافع است و صرف ادعای عدم انتقال کافی نیست ولو اینکه از سوی احدی از وراث باشد. این مهم در روند پرونده زیر به تایید دادگاه تجدیدنظر استان رسیده است.

    مقدمه:

    زمانی که ملکی به اجاره داده می شود عمده دادگاه ها برای اینکه بعد از انقضای مدت اجاره، آن ملک را از مستاجر گرفته و به موجر تحویل دهند دعوای خلع ید و رفع تصرف را نمی پذیرند و اصرار دارند که دعوا تحت عنوان تخلیه مطرح شود تا خواسته منقح باشد و روش کار و اسباب و استدلال و معادلات حقوقی مرتبط مشخص باشد. به همین دلیل خیلی مهم است که خوانده دعوای تخلیه کسی باشد که در عالم واقع مستاجر سابق یا قائم مقام اوست وگرنه رابطه استیجاری را علیه آن شخص منتفی دانسته و دعوای تخلیه را رد می کنند. نتیجه اینکه تعیین خوانده در اینگونه دعاوی مهم است و می تواند از اطاله دادرسی چند ساله جلوگیری کند. زمانی که مستاجر درگذشته است و وارث یا وراث او قائم مقام وی شده اند مشکل دو چندان می شود. در پرونده موضوع بحث این نوشتار، مستاجر درگذشته است و مالکین دعوای خلع ید علیه یکی از وراث که متصرف چندساله محل بوده، طرح می کند. متصرف، اجاره نامه رسمی پدرش را ارائه می دهد. دادگاه بدوی حکم به بطلان دعوای مالکین می دهد. مرجع تجدیدنظر حکم را نقض و قرار رد دعوا صادر می کند. مالکین بعد از رای تجدیدنظر، به وکیل مراجعه می نمایند. دادخواست تخلیه علیه متصرف طرح می شود. مستاجر مدعی می شود مستاجر پدرش بوده و اکنون که درگذشته است دعوای تخلیه باید علیه کل وراث مطرح می شد. دادگاه بدوی قرار رد دعوا صادر می کند. مورد اعتراض وکلای مالکین قرار می گیرد. دادگاه تجدیدنظر به شرح رایی که در ادامه این نوشتار خواهید دید، قرار را نقض و از دادگاه بدوی می خواهد به ماهیت دعوا وارد شود. در بندهای بعدی، دادخواست و لوایح و آرای بدوی و تجدیدنظر را ملاحظه و سپس نقد خواهیم کرد.

    بندنخست: رسیدگی از دادخواست تا رای بدوی

    وکلای خواهان دادخواستی به خواسته تخلیه تقدیم دادگستری تهران می کنند و به وکالت از خواهان ها شرح می دهند «مورث ایشان در تاریخ ۱۹/۱۲/۱۳۸۲ ملکی را به پلاک ثبتی … فرعی از … اصلی به نشانی تهران ……. می نماید. سالها قبل مالک وقت ملک، قسمتی از آن را طی سند رسمی شماره ….. مورخ ۳۰/۰۳/۷۷ دفترخانه …. تهران به خوانده اجاره داده است. در تاریخ ۲۸/۰۴/۱۳۷۷ مالکیت ملک مزبور را به آقای خ-ج منتقل می نماید و در تاریخ ۱۹/۱۲/۱۳۸۲ هم مشارالیه آن ملک را به مورث موکلین منتقل می نماید. برابر حصر وراثت پیوست، وارثین ایشان موکلین هستند. خواهان ها برای خلع ید قسمت تحت تصرف خوانده قبلاً طرح دعوا نموده اند که نهایتاً مرجع تجدیدنظر طی رأی قطعی پیوست اعلام نموده با توجه به قرارداد اجاره ایادی قبلی، موکلین باید به عنوان قائم مقام دعوای تخلیه طرح نمایند. دادخواست فعلی با توجه به قواعد «احترام مال مردم» و «تسلیط» و اصل ۴۷ قانون اساسی و مواد ۳۰ و ۳۱ قانون مدنی تقدیم شده است. حقوق موکلین در مطالبه اجرت المثل ایام تصرف به قوت خود باقی است.»

    در نهایت از دادگاه می خواهند «با عنایت به موارد بالا نسبت به صدور حکم شایسته مبنی بر تخلیه خوانده از قسمتی که در ملک موکلین تصرف من غیرحق دارد بذل محبت گردد.»

    خوانده طی لایحه ای در پاسخ به دعوای مطرح شده ابراز می دارد: «احتراما در خصوص پرونده شماره ۱۴۰۳۶۸۹۲۰۰۰۰۲۲۶۲۵۰ مطروحه در آن شعبه محترم، بدینوسیله مدارک پیوست خدمتتان تقدیم می گردد.» و طی همین لایحه  مدارکی مانند سند صلح سرقفلی را پیوست می نماید که متصالح آن پدرشان بوده اند. مجدداً وکلای خواهان لایحه ای ارسال می نمایند و طی آن ابراز می دارند: «با توجه به اینکه خوانده محترم در جلسه دادرسی حاضر نگردیده لیکن به پیوست لایحه خویش رونوشت سند صلح سرقفلی را به آن شعبه محترم ارایه نموده اند استدعا داریم بمنظور صحت سنجی سند مذکور نسبت به استعلام آن از دفتر اسناد رسمی شماره … تهران دستورات مقتضی عنایت گردد.  صرف نظر از صحت و سقم سند ارایه شده و اینکه دلالت بر چه امری دارد، خواسته موکل کماکان تخلیه است و برابر ماده ۶ قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۷۶ و تبصره های آن که قانون حاکم بر زمان اجاره و همچنین صلحنامه ارایه شده است حق سرقفلی بعد از انقضای مدت اجاره مانع درخواست تخلیه نیست بلکه حسب مورد باز هم با اراده مالک با پرداخت سرقفلی یا بدون پرداخت آن تخلیه صورت می گیرد.  از آنجا که موکلین بر خواسته خود باقی هستند خواهشمندیم در صورت احراز اصالت سند سرقفلی به خوانده اخطار شود اگر مدارکی که دلالت بر پرداخت بهای سرقفلی دارند ارایه دهند، چنانچه مدرکی نداشتند بدون پرداخت سرقفلی و چنانچه مدرکی داشتند ضمن اخذ نظر کارشناس و تعین بهای سرقفلی نسبت به صدور حکم محبت فرمایند. البته تعین بهای سرقفلی منوط به درخواست خوانده محترم است».

    موضوعی که موجب می شد تا وکلای خواهان ها محتاط عمل کنند این بود که معامله راجع به اجاره یا سرقفلی در زمان مالکیت ایادی قبلی صورت گرفته بود و ایشان که خود قائم مقام پدر مرحومشان بودند از کم و کیف ماجرا اطلاع دقیق نداشتند لذا وکلا خیلی دقت می کردند تا نیندیشیده اقرار به امری مانند سرقفلی یا دریافت بهای سرقفلی و دیگر عواملی که موثر در تخلیه و کیفیت آن بود نکنند تا مدارک به مرور و توسط طرف دعوا ارائه شود و حسب آن اتخاذ تصمیم شود و دفاع مناسب ارائه گردد. به هرروی بعد از گذشت مدت زمانی از جلسه دادرسی، دادگاه مجدداً طرفین را برای شرکت در جلسه دادرسی دیگری دعوت می کند. وکلای خواهان ها طی لایحه ای دیگر ابراز می دارند: «موضوع دعوا تخلیه عین مستاجره به جهت انقضای مدت است. خوانده محترم با ارائه سند صلح سرقفلی مدعی است صاحب سرقفلی است. با عنایت به سند صلح ابرازی مبرهن است که موضوع تابع قانون روابط موجر و مستاجر مصوب ۱۳۷۶ است. برابر ماده ۶ قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۷۶ و تبصره های آن حتی اگر سرقفلی ملک هم واگذار شده باشد باز هم مالک می تواند درخواست تخلیه کند و تفاوت در تعلق یا عدم تعلق بهای سرقفلی است اما در تخلیه تاثیری ندارد. تعلق سرقفلی به خوانده معلق به دو امر است یکی پرداخت وجهی بابت سرقفلی در زمان ایجاد آن یا شرطی که موجر مجبور باشد بابت آن سرقفلی پرداخت کند و دیگری درخواست خوانده دعوا و صاحب سرقفلی که ظاهراً در این پرونده شرط اول اثبات نشده و شرط دوم هم تحقق نیافته است. لذا با توجه به اینکه موکل بر خواسته خود باقی است، خواهشمندیم نسبت به صدور حکم تخلیه بذل محبت شود. چنانچه خوانده درخواستی از بابت سرقفلی دارد و شروط فوق الذکر را اثبات نماید بازهم صدور حکم تخلیه مطابق قانون مورد استدعاست».

    خوانده در جلسه دوم دادرسی دادگاه بدوی ادعا می کند پدرش صاحب سرقفلی بوده و مرحوم شده اند و باقی وراث هم باید طرف دعوا قرار می گرفتند لذا دعوا قابلیت استماع ندارد. گواهی فوت و حصر وراثت هم ارائه نمی دهد. دادگاه معتقد می شود که دادخواست نقص داشته و این دفاع را که ظاهر امر حکایت از انتقال سرقفلی به خوانده دارد را قبول نی کند و به شرح آتی الذکر نسبت به صدور قرار عدم استماع دعوا مبادرت می ورزد.

    بند دوم: رای بدوی

    شماره دادنامه: ۱۴۰۳۶۸۳۹۰۰۰۷۵۲۳۳۴۸ تاریخ تنظیم: ۲۸/۰۵/۱۴۰۳

    «درخصوص دادخواست …………. همگی با وکالت آقایان امیرپویا رشیدی و آقای پژمان حیدری به طرفیت آقای فاضل ….. به خواسته تخلیه بخش تصرفی از ملک موکلین به پلاک ثبتی …. فرعی از ….. اصلی واقع در تهران خیابان ….. بدین توضیح که«احتراما به وکالت از خواهان ها به استحضار می رسانیم:۱-مورث ایشان در تاریخ ۱۹/۱۲/۱۳۸۲ ملکی را به پلاک ثبتی …. فرعی از ….. اصلی به نشانی …….. ابتیاع می نماید. ۲-سالها قبل مالک وقت ملک قسمتی از آن را طی سند رسمی شماره ۱۲۱۴۱۸ مورخ ۳۰/۰۳/۷۷ دفترخانه …. تهران به خوانده اجاره داده است . ۳- در تاریخ ۲۸/۰۴/۱۳۷۷ مالکیت ملک مزبور را به آقای خلیل …. منتقل می نماید ودر تاریخ ۱۹/۱۲/۱۳۸۲ هم مشارالیه آن ملک را به مورث موکلین منتقل می نماید. برابر حصر وراثت پیوست ،وارثین ایشان موکلین هستند. ۴- خواهان ها برای خلع ید قسمت تحت تصرف خوانده قبلا طرح دعوا نموده اندکه نهایتا مرجع تجدید نظر طی رای قطعی پیوست اعلام نموده با توجه به قرارداد اجاره ایادی قبلی ،موکلین باید به عنوان قائم مقام دعوای تخلیه طرح نمایند. ۵-دادخواست فعلی با توجه به قواعد «احترام مال مردم» و «تسلیط» و اصل ۴۷ قانون اساسی و مواد ۳۰ و ۳۱ قانون مدنی تقدیم شده است. ۶- حقوق موکلین در مطالبه اجرت المثل ایام تصرف به قوت خود باقی است. در نهایت استدعا داریم با عنایت به موارد بالا نسبت به صدور حکم شایسته مبنی بر تخلیه خوانده از قسمتی که در ملک موکلین تصرف من غیر حق دارد بذل محبت گردد.»خوانده در دادگاه حاضر و اظهار داشته پدرش به نام مرحوم مراد …. در تاریخ ۲۳/۰۶/۷۴ مالکیت مغازه را از مالکین قبلی خریداری کرده اند و در داخل مبایعه نامه هم قید شده است که چنانچه ملک مورد معامله تفکیک نشد باید سند اجاره تنظیم گردد که بعدا اجاره تنظیم شده است و سند صلح سرقفلی هم تنظیم گردیده است علی هذا دادگاه صرف نظر از دفاعیات خوانده با توجه به اینکه صلح سرقفلی و اجاره نامه با آقای مراد ….. منعقد گردید که مرحوم شده است و دعوی بایستی به طرفیت ورثه آن مرحوم مطرح گردد فلذا دادگاه مستندا به ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی ۷۹ قرار عدم استماع دعوای خواهان ها را صادر و اعلام می گردد قرار صادره ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در دادگاه تجدید نظر استان تهران می باشد. دادرس شعبه ۵۸ دادگاه عمومی حقوقی تهران».

    رای صادره مورد اعتراض وکلای خواهان ها قرار می گیرد و پرونده برای رسیدگی به آن اعتراض به مرجع تجدیدنظر ارجاع می شود.

    بند سوم: دادرسی و رای مرجع تجدیدنظر

    وکلای خواهان از تجدیدنظرخواهی می کنند و طی لایحه اعتراضی خود عنوان می دارند: «موضوع از این قرار است که تجدیدنظرخوانده متصرف فعلی و چندین ساله ملکی است که در مالکیت موکل بوده و هیچ شخص دیگری در این ملک جز ایشان تصرفی ندارد. موضوع مورد انکار وی نبوده و چنانچه قرار معاینه محل یا تحقیق محلی صورت گیرد و یا جواز و مدارک کسب کار ایشان مورد ارزیابی قرار گیرد صدق عرایض ثابت خواهد شد. تجدیدنظر خوانده در جلسه دادرسی مدعی شده که متصرف قبلی پدر ایشان بوده و فوت شده و از طرفی دارای ورثه ای است و ادعا کرده که دعوا باید به طرفیت همگی آنها طرح گردد. همچنین تجدیدنظر خوانده در ادعای خود سند عادی را ارایه داده که مورد تردید قرار گرفته اما دادگاه محترم با توجه به فوت پدر ایشان ثبت تعرض را لازم ندانسته و صرفاً نسبت به صدور قرار عدم استماع دعوی مبادرت ورزیده است. قرار عدم استماع دعوی قانونی نیست زیرا اولاً تجدیدنظر خوانده متصرف منحصر ملک است و در ایادی قبلی اگر کسان دیگری ولو پدر ایشان تصرف داشته اند مانع استماع دعوی علیه ایشان که تنها متصرف ملک است نمی باشد. تصرف منحصر به فرد را تجدیدنظر خوانده تکذیب نکرده استدعا داریم در این خصوص چنانچه شکی هست نسبت به تحقیق محل یا معاینه محل یا استماع گواهانی که همگی بر تصرف منحصر ایشان گواهی خواهند داد اقدام گردد. ثانیاً سند عادی که ایشان ارایه داده با شخصی بوده که هیچ سمتی در سلسله مالکین ملک ندارد و مورد تردید اینجانب بوده و هست و دادگاه محترم فوت شخصی را که سال ها قبل به رحمت خدا رفته و اکنون هیچکدام از قایم مقام های او تصرفی در ملک ندارند نباید موجب عدم استماع دعوا می دانست چون تجدیدنظر خوانده متصرف منحصر ملک هست و اگر کسان دیگری هم سالها پیش ذی نفع قضیه بوده اند عملا اکنون یدی ندارند و تجدیدنظر خوانده خود تنها قایم مقام همه آنها می باشند. حتی اسناد رسمی که راجع به اجاره ارایه داده اند به طرفیت مالکین ملک نیست و دادگاه محترم در این خصوص هیچگونه استعلامی از اداره ثبت نکرده است تا مشخص شود آن اسناد با چه کسانی منعقد شده و اصلا آن اشخاص اختیار انعقاد چنان قراردادها یا صلحنامه هایی نسبت به این ملک داشته اند یا خیر. تجدیدنظرخوانده حتی گواهی فوت هم ارایه نداده و صرفا ادعا دارد پدر ایشان فوت نموده اند و دادگاه محترم نیز در این خصوص تحقیقاتی انجام نداده است. مشخص نیست پدر تجدیدنظرخوانده در آن سالها با چه کسی قرارداد بسته و از طرفی معلوم نیست ورثه دیگری داشته باشد. آنچه در این پرونده مشخص است و دادگاه تکلیف داشته به آن عنایت کند این بوده که متصرف منحصر و فعلی ملک خود تجدیدنظر خوانده است و شخص دیگری ذی مدخل نیست. اگر قرار بود با توجه به ادعای فوت قرار رد استماع صادر شود باید تجدیدنظر خوانده گواهی فوت و حصر وراثتی ارایه می داد تا مشخص کند پدر ایشان فوت کرده و اشخاص دیگری هم بوده اند که باید طرف دعوا قرار گیرند. در اینجا آنچه مسلم است این است که ایشان تنها متصرف ملک بوده و ظاهر در این است که فقط او طرف دعواست و هیچ مدرک دیگری که این اصل و این ظاهر را مخدوش کند ارایه نشده است لذا صرف ادعای فوت و یا حتی بر فرض صحت ادعا به صرف ارایه گواهی فوت نسبت به شخصی که اصلا طرف دعوا نبوده نمی تواند موجب قرار عدم استماع باشد. با عنایت به دفاعیات پیش گفته رای معترض عنه به استناد بند ج و ه ماده ۳۴۸ قانون آیین دادرسی مدنی شایسته تایید نیست.  مع الاوصاف با توجه به موارد فوق و با عنایت به اینکه دعوا به طرز صحیح طرح شده و تنها متصرف ملک طرف دعوا قرار گرفته و چنانچه دیگر اشخاصی در رای احتمالی زیان ببیند می توانند به عنوان ورود ثالث یا معترض ثالث در قضیه اعتراض خود را مطرح کنند و تجدیدنظرخوانده وکیل آنها محسوب نمی شود و همچنین با توجه به اینکه اسناد عادی ارایه شده مورد تردید بوده و هست و اینکه دادگاه محترم با همان دلیل نخست یعنی فوت شخصی که سال ها قبل قراردادی داشته که معلوم نیست آیا با مالک این ملک بوده یا با شخص دیگری آن را منعقد کرده و در این باره تحقیق به عمل نیامده نسبت به صدور قرار عدم استماع اقدام ورزیده اند، نافی تکلیف استماع دادخواهی اشخاص توسط دادگستری است و استدعا داریم در این مرحله عنایت شود حداقل اگر قرار است قراری صادر گردد با احاطه کامل به همه جوانب موضوع باشد و پس از انجام تحقیق کافی صورت گیرد، لذا نقض قرار صادره مورد استدعاست».

    دادگاه تجدیدنظر بعدر از رعایت تشریفات دادرسی، قرار صادره را نقض و مبادرت به انشای دادنامه شماره ۱۴۰۳۶۸۳۹۰۰۱۱۴۵۸۰۴۷  مورخ ۲۹/۰۷/۱۴۰۳ می نماید:

    «تجدیدنظرخواهی ………. به طرفیت آقای …… نسبت به دادنامه شماره ۰۰۱۴۰۶۸۳۹۰۰۰۷۵۲۳۳۴۸-۲۸/۰۵/۱۴۰۳ شعبه ۵۸ دادگاه عمومی تهران که طی آن راجع به دعوای تجدید نظر خواهان به خواسته تخلیه یک باب مغازه جزئی از پلاک ثبتی ….. فرعی از ….. اصلی واقع در تهران ،خیابان ……… با این استدلال که سر قفلی و اجاره نامه مغازه مورد نزاع با آقای مراد …. منعقد شده که مرحوم شده است و دعوا بایستی به طرفیت ورثه آن مرحوم طرح گردد، دعوا را قابل استماع تشخیص نداده و قرار عدم استماع آن را صادر نموده، وارد است و دادنامه تجدید نظر خواسته شایسته تایید نمی باشد ،زیرا تجدید نظر خوانده در طول دادرسی نخستین و در پاسخ به دعوی تجدید نظر خواهی ادعای وجود ورثه ای غیر از خود ننموده است و تصرفات انحصاری و وراثت انحصاری خود را انکارنکرده است لذا مادامی که تجدید نظر خوانده ادعا نکرده که غیر از وی ورثه دیگری وجود دارند و ذی حق در مورد اجاره هستند ،موجبی برای صدور قرار تجدیدنظرخواسته نبوده و نیست بر این اساس دادگاه با قبول تجدید نظر خواهی مطروحه مستند به ماده ۳۵۳ قانون آیین دادرسی مدنی با اعلام نقض رای تجدید نظر خواسته پرونده را برای رسیدگی مجدد صرف نظر از نتیجه آن به مرجع محترم بدوی اعاده می نماید. این رای قطعی است. رئیس شعبه ۶۱ دادگاه تجدید نظر تهران مستشار شعبه۶۱ تجدید نظر تهران».

    بند چهارم: نقد و نتیجه

    رای به لحاظ نتیجه درست است اگرچه به لحاظ استنباط از اظهارات خوانده ادراک مرجع تجدیدنظر با دادگاه بدوی تقاوت هایی وجود دارد اما استدلال مرجع تجدیدنظر درست است. خوانده متصرف منحصر ملک است. از دعوای خلع ید قبلی با این استدلال که ملک به اجاره واگذار شده است آسوده گشته و حالا نمی شود با این استدلال که آن مستاجر من نیستم از دعوای دوم هم خلاص شود. درست این بود در دعوای نخست اگر او نمی توانست قائم مقامی و ذینفع بودنش را در قرارداد واگذاری سرقفلی اثبات کند، خلع ید صادر می شد. به هر حال این مهم مغفول مانده بود و راه عملی و کم هزینه بود که از مجرای همان استدلال مرجع تجدیدنظر وارد شد و دعوای تخلیه را مطرح کرد. خواندده مدعی است مستاجر پدرش بوده و مدارک درگذشت او را هم ارائه نداده است. ظاهر امر نشان می دهد اولاً واگذاری و اجاره محقق است. ثانیاً در دعوای قبلی مورد تایید قرار گرفته است. ثالثاً متصرف منحصر است و با توجه بر رای پیشین و اصل صحت رفتار مردم، وی منتقل الیه آن سرقفلی است. رابعاً در عقود تابع قانون روابط موجر و مستاجر مصوب ۱۳۷۶ اصل بر اختیار مستاجر در واگذاری و انتقال منافع عین مستاجره است.

    نتیجه اینکه خوانده مستاجر و متصرف ملک خواهان شناخته می شود مگر اینکه بتواند برای نقض فرض بالا دلیل بیاورد که در آن صورت هم یا باید شراکت دیگری با خود را به نحوی ثابت کند که شبهه ای در آن نباشد و یا اینکه منکر رابطه استیجاری شود که در این صورت ممکن است غاصب قلمداد شود. /امیرپویارشیدی

  • نظریه مشورتى در خصوص داورى و آزمون داورى

    ١۴٠٠/٠۴/٠٢

    ٧/١۴٠٠/١٠٩

    شماره پرونده١٠٩١٣٩١۴٠٠ ح

    استعلام:

    نهاد داورى از حیث سازمانی زیر مجموعه مرکز توسعه حل اختلاف قوه قضاییه قرار گرفته و پیش از آن زیر مجموعه معاونت اجتماعی وپیشگیرى از  وقوع جرم قوه قضاییه بوده علی ایحال این نهاد در برخی از استانها تشکیل شده و در برخی از استانها تشکیل نشده و یا درشرف تشکیل است  نهاد داورى دادگسترى استان هرمزگان جزء نهادهاى فعال محسوب میگردد از طرفی تا کنون دستورالعمل واحدى موضوع ساماندهی و توسعه نهاد داورى از مرکز توسعه حل اختلاف به استانها ابلاغ نشده و حکایت می نماید دادگسترى استان هایى که کانون داورى فعال دارند بر اساس اساسنامه استانی خود پیش میبرند فلذا به جهت ابهام و اختلاف نظرهاى که در روند ارجاع پرونده در محاکم و کانون داورى پیش آمده است، خواهشمند است در خصوص پرسش هاى زیر اعلام نظر شود:

    ١– در پرونده اى که خواسته آن فقط تعیین داورى است آیا تعیین داور باید توسط محاکم انجام شود یا تشکیل کانون داورى دادگسترى در استان، از اختیارات نهاد داورى است؟

    ٢– در پرونده هایى که موضوع آن اختلاف در قرارداد است و در یکی از بندهاى آن حل و فصل آن به داورى قید شده است، آیا باید ازطریق همین  کانون داورى استان، امر داورى به داوران عضو کانون ارجاع شود یا ارجاع به دیکر مراجع داورى و داوران خارج از این کانون هم امکان پذیر است؟ در صورت امکان ارجاع به دیگر داوران خارج از کانون مدنظر، این ارجاع توسط چه مرجعی صالحی باید صورت گیرد؟

    ٣– پرونده هایى که خواسته آن تعیین داورى نیست و در قرارداد ذکرى از موضوع داورى به میان نیامده؛ اما شرایط ارجاع به داورى پیشبینی شده است آیا لزوما باید امر داورى به همین کانون داورى ارجاع شود یا به دیگر مراجع داورى و داوران مستقل از کانون داورى مزبور مى است؟

    ۴– با تشکیل کانون داورى در استان، تکلیف قانونی محاکم در موضوعات داوری چگونه است؟ آیا تکلیف از محاکم ساقط میشود؟

    پاسخ:

    تشکیل کانون هاى داورى هیچگونه محدودیت و الزاماتی در خصوص انتخاب داور یا ارجاع به داورى براى محاکم ایجاد نمیکند و ارجاع به داورى و انتخاب داور همچون گذشته تابع قانون آیین دادرسی دادگاه هاى عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ١٣٧٩ و دیگر قوانین مرتبط است.

    دکتر احمد محمدى باردئى

    معاون اداره کل حقوقی قوه قضاییه

  • نظریه مشورتى در خصوص استفاده از کارت بازرگانى دیگران

    ١۴٠٠/٠۴/٠٧

    ٧/١۴٠٠/١۵٨

    شماره پرونده١۵٨١/١٨۶١۴٠٠ ک

    استعلام:

    چنانچه شخصی کارت بازرگانی خود را از روى رضایت یا اغفال و فریب با تنظیم وکالتنامه قانونی در اختیار دیگران جهت صادرات و واردات قرار دهد که منجر به اعمال مالیات سنگین براى دارنده کارت بازرگانی شود و نهایتا مشخص شود شرکت هاى تجارى دیگرى در راستاى فرار مالیاتی از این کارت بازرگانی سوء استفاده کرده اند:

    ١آیا دارنده کارت بازرگانی مرتکب جرمی شده است؟

    ٢چنانچه پرونده در حوزه قضایی ثبت شرکتی که از کارت بازرگانی سوء استفاده شده تشکیل شود لیکن استفاده از کارت بازرگانی به نحو فوق الذکر در حوزه هاى قضایی مختلف واقع شده باشد، کدام حوزه قضایی برای رسیدگی صالح است؟

    پاسخ:

    ١اولاًتشخیص اینکه عملی عنوان و وصف مجرمانه دارد یا خیر و نیز تشخیص مصداق و تطبیق آن با حکم قانونی برعهده مرجع قضایی رسیدگی کننده به موضوع استثانیاًمباشرت و معاونت در استفاده از کارت بازرگانی اشخاص دیگر به منظور فرار مالیاتی وتنظیم اسناد  خلاف واقع، به استناد بندهاى ١ و ٧ قانون مالیات هاى مستقیم اصلاحی ١٣٩۴ جرم مالیاتی محسوب میشود و با توجه به ماده ٢٨١ این قانون، چنانچه اعمال یاد شده از تاریخ اجراى قانون اصلاحی یادشده ١٣٩۵/٠١/٠١ باشد، قابلیت تعقیب کیفرى ومجازات را دارد و در فرض استعلام، چنانچه تاریخ ارتکاب جرایم مزبور قبل از ١٣٩۵/٠١/٠١ است، به لحاظ فقد عنصر قانونی (قابل اجراقابلیت تعقیب ندارد و فاقد وصف مجرمانه استبدیهی است چنانچه استفاده از کارت بازرگانی دیگری به منظور فرار از مالیات بعد از سال ١٣٩۵ باشد، طبق بند ٧ ماده ٢٧۴ قانون اصلاح مالیات هاى مستقیم مصوب ١٣۶۶ (مصوب ١٣٩۴/٠۴/٣١ ) جرم مالیاتی محسوب می شود و دارنده کارت بازرگانی را نیز با عنایت به ماده ١٢۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ١٣٩٢ و در صورت تطبیق با این ماده، میتوان به عنوان معاون جرم تحت پیگرد قرار داد.

    ٢با توجه به ماده ٣١١ قانون آیین دادرسی کیفرى مصوب ١٣٩٢ و با توجه به آنچه در بند ١ بیان شد، رسیدگی به اتهام دارنده کارت بازرگانی به عنوان معاونت در جرم مالیاتی در صلاحیت دادگاهی است که صلاحیت رسیدگی به اتهام مباشر جرم (مرتکب جرم مالیاتیرا دارد و در فرضی که شخصی با استفاده از کارت بازرگانی در چندین حوزه قضایی مختلف مرتکب جرم مالیاتی شده است، مرجع صالح به اتهامات وى طبق مقررات ماده ٣١٠ قانون آیین دادرسی کیفرى مشخص میشود و همین مرجع، صالح به رسیدگی به اتهام دارنده کارت بازرگانی به عنوان معاونت در ارتکاب جرم مالیاتی است.

    دکتر احمد محمدى باردئی

    معاون اداره کل حقوقی قوه قضاییه

  • نظریه مشورتى در خصوص اجراى حکم علیه بانک

    ١۴٠٠/٠۴/١٢

    ٧/١۴٠٠/١۶٩

    شماره پرونده١۶٩٣/٩١۴٠٠ ح

    استعلام:

    ١چنانچه یکی از بانک هاى دولتی در پرونده اى محکوم به پرداخت وجهی گردد آیا مقررات قانون نحوه پرداخت محکوم له دولت و عدمتامین و توقیف اموال دولتی مصوب ١٣۶۵ در خصوص مهلت ١٨ ماهه شامل آنها میگردد (با وصف اینکه بانک ها عموما درآمدزاییدارند)

    ٢آیا خسارت تأخیر در تأدیه شامل بدهی هاى بانک هاى خصوصی که بعداً دولتی میگردند میشود؟

    پاسخ:

    ١اولاً، قانون نحوه پرداخت محکوم به دولت و عدم تأمین و توقیف اموال دولتی مصوب ١٣۶۵ صرفاً ناظر بر وزارتخانه ها و مؤسساتدولتی است و شرکت هاى دولتی (در فرض سؤال بانک هاى دولتیمشمول این قانون نیستند.

    ثانیاً، هرچند بند “ج” ماده ٢۴ قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (٢مصوب ١٣٩٣/١٢/٠۴ ،دستگاههاى اجرایی موضوع ماده ۵ قانون مدیریت خدمات کشورى مصوب ١٣٨۶ را به طور مطلق به کار برده است، اما با توجه به قرائن وامارات زیر این اطلاق منصرف از شرکت هاى دولتی است:

    نخست، فلسفه وضع قانون نحوه پرداخت محکوم به دولت و عدم تأمین و توقیف اموال دولتی مصوب ١٣۶۵ و اعطاى مهلت به وزارتخانه هاو مؤسسات دولتی این است که درآمد و مخارج این مراجع و نهادها در بودجه کل کشور منظور میشود و بالطبع برای پیشبینی، تصویب وتخصیص مبالغی که به عنوان محکوم علیه باید پرداخت کنند، نیاز به مهلت است و با تصویب بند “ج” ماده ٢۴ یادشده، فلسفه اصلیموضوع تغییر نکرده است؛ دوم، بند “ج” ماده ٢۴ قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (٢مصوب١٣٩٣/١٢/٠۴ تکلیفی براى سازمان مدیریت و برنامه ریزى کشور (سازمان برنامه و بودجه فعلیمقرر کرده است که انجام این تکلیفتوسط سازمان مزبور در مورد شرکت هاى دولتی غیر ممکن است؛ زیرا تخصیص بودجه این شرکت ها در اختیار سازمان مدیریت و برناهریزى کشور (سازمان برنامه و بودجه فعلینیست تا بتواند محکوم به را از بودجه سنواتی آنها کسر و به محکوم له یا اجراى احکامدادگاه و یا دیگر مراجع قضایی و ثبتی مربوط پرداخت کند؛ همانگونه که اطلاق عبارت “دستگاه هاى اجرایی موضوع ماده ۵ قانونمدیریت خدمات کشورى مذکور در بند “ج” ماده ٢۴ یاد شده، مؤسسات یا نهادهاى رسمی عمومی غیردولتی که در ماده ۵ قانون مدیریتخدمات کشورى مصوب ١٣٨۶ قید شده اند را در برنمى گیرد؛ زیرا تخصیص بودجه این مؤسسات نیز در اختیار سازمان مدیریت و برنامهریزى کشور (سازمان برنامه و بودجه فعلینیستهمچنین اختصاص مبالغی به شرکت هاى دولتی تحت عنوان کمک و غیر آن، منصرفاز تخصیص بودجه سنواتی استشایسته ذکر است رئیس امور حقوقی و قوانین سازمان مدیریت و برنامه ریزى کشور طی نامه شماره١۶٠۵٠٧ مورخ ١٣٩۴/٠٧/٠١ خطاب به این اداره کل اجراى تکالیف مندرج در بند یاد شده (بند ج ماده ٢۴ قانون مورد بحثتوسطسازمان را منوط به تحقق شرایطی از جمله داشتن ردیف در قانون بودجه سنواتی کرده است که این امر در مورد شرکت هاى دولتی ونهادهاى عمومی غیردولتی عملاً امکان پذیر نمیباشد بنا به مراتب فوق بانک هاى دولتی همانند دیگر شرکت هایى دولتی از شمول مقرراتقانون نحوه پرداخت محکوم به دولت و عدم تأمین و توقیف اموال دولتی مصوب ١٣۶۵ خارج اند.

    ٢صرف نظر از ابهامی که در سؤال وجود دارد، با توجه به اینکه در فرض سؤال تفاوتی بین بانک هاى خصوصی و دولتی وجود ندارد، لذاپاسخ همان است که در بند فوق آمده است.

    دکتر احمد محمدى باردئی

    معاون اداره کل حقوقی قوه قضاییه

     

     

  • نظریه مشورتى در خصوص علنی بودن محاکمات و خطر افشای اسرار تجاری

    ١۴٠٠/٠۴/٢١

    ٧/١۴٠٠/١٩٧

    شماره پرونده١٩٧١١۵١۴٠٠ ح

    استعلام:

    ١با توجه به اصل یکصدو شصت و پنجم قانون اساسی در دعواى مطروحه پیرامون قرارداد تجارى متضمن اسرار مهم، چنانچه به علت  ترس از اضرار ناشی از افشاء اسرار تجارى، یکی از تجار غیر علنی شدن دادرسی را درخواست کند و طرف دیگر مخالف آن باشد، آیا قاضی میتواند به استناد نظم عمومی مندرج در اصل یاد شده از قانون اساسی علنی بودن را ممنوع کند؟ آیا تا این حد ضرر وارد بر یک شرکت در اثر علنی شدن دادرسی اخلال در نظم تلقی میشود؟

    ٢آیا در این دعوا و در مقام نگارش رأى، رعایت اختصار و عدم درج تفصیلی گردشکار و دفاعیات که موجب افشاء اسرار تجارى میشود ضرورى است یا اینکه درج اسرار پرونده در یک رأى قضایی در جهت توضیح؛ توجیه و اتقان رأى فاقد ایراد است؟

    پاسخ:

    ١اصولاً اسرار تجارى مرتبط با نظم خصوصی است و نه نظم عمومی؛ هر چند در مواردى ممکن است افشاى اسرار تجارى یک تاجر مغایر نظم عمومی نیز تلقی شود و تشخیص مصداق بر عهده مرجع رسیدگی کننده است.

    ٢چون مفروض آن است که رأى به طرفین ابلاغ میشود، حفظ محرمانگی اسرار تجارى مندرج در رأى بر عهده فردى است که رأى به وى ابلاغ شده است و طرفی که رأى به وى ابلاغ شده است، حق افشاء آن را ندارد.

    دکتر احمد محمدى باردئی

    معاون اداره کل حقوقی قوه قضاییه

  • نظریه مشورتى درباره دعاوى مرتبط با اشخاص مرگ مغزى شده

    ١۴٠٠/٠۴/٠۶

    ٧/١۴٠٠/٢٣٢

    شماره پرونده٢٣٢١١١۴٠٠ ح

    استعلام:

    نظر به این که در نحوه رسیدگی و صدور حکم و اجراى حکم پرونده هایى که یکی از طرفین پرونده در حالت کما به سر میبرد و فقط حیات نباتی دارد، ابهاماتی وجود دارد؛ خواهشمند است ارشاد فرماییداولاً، حکم چنین اشخاصی چیست؟ آیا ملحق به محجورین هستند؟ثانیاً، در چنین  پرونده هایى اوراق قضایی به چه شخص یا اشخاصی باید ابلاغ شود؟ آیا ابلاغ اوراق قضایی در زمان رسیدگی و صدورحکم به چنین اشخاصی  وجاحت قانونی دارد؟

    پاسخ:

    نظر اکثریتدر خصوص ضایعات مغزى به جز مرگ مغزى که توأم با حالت کما است، با عنایت به هدف مقنن از وضع ماده ١٠۴ قانونامور حسبی  مصوب١٣١٩ که تحت حمایت قرار دادن افراد ناتوان و بیمار است تا وقفه اى در اداره امور آنان ایجاد نشود و از آنجا که فرد در حالت کما نمیتواند شخصاً از دادگاه تقاضاى تعیین امین نماید، لذا تعیین امین توسط دادگاه با درخواست بستگان نزدیک فردمذکور از جمله  همسر یا اولاد فاقد اشکال قانونی است و به هر حال، از موارد تعیین قیم نیستپاسخ پرسش بعدى تابع احکام فرد زنده ناتوان است.

    نظر اقلیتدر فرضی که دادگاه احراز کند کما و بیهوشی نتیجه آسیب دیدگى یا از بین رفتن قشر مغز است، به دلیل زوال عقل و تحقق حجر باید قیم نصب کند و پاسخ پرسش بعدى تابع احکام فرد محجور است.

    دکتر احمد محمدى باردئی

    معاون اداره کل حقوقی قوه قضاییه

  • نظریه مشورتى در خصوص نیم عشر اجرایی

      ١۴٠٠/٠۴/٢٨ ٧/١۴٠٠/٢۴٧ شماره پرونده: ٢۴٧-٣/١-١۴٠٠ ح استعلام: در پرونده هایى که با موضوع حکم فروش و دستور فروش پس از قطعیت به واحد اجراى احکام مدنی ارجاع میشود، آیا نیم عشر اجرایی باید اخذ گردد؟ پاسخ: اولاً، دستور فروش ملک مشاعی، حکم نیست تا اجراى آن نیاز به صدور اجراییه داشته باشد؛ بنابراین پنج درصد مبلغ محکوم به موضوع ماده ١۵٨ قانون اجراى احکام مدنی مصوب ١٣۵۶ که بابت حق اجراى حکم بعد از اجرا وصول میشود، در فرض سؤال قابلیت وصول نداشته و وصول حق اجرا در این فرض سؤال منتفی است. ثانیاً، صرف تقسیم ترکه از امور غیر ترافعی بوده و با تقدیم تقاضا از طرف هر یک از وراث به طرفیت دیگر ورثه قابل طرح است و در صورت احراز غیر قابل تقسیم بودن آن وفق ماده ٣١٧ قانون امور حسبی مصوب ١٣١٩ دادگاه حکم به فروش ماترک و تقسیم ثمن حاصله بین وراث به قدرالسهم هر یک از آنها از طریق مزایده صادر میکند؛ هرچند این حکم و تقسیم ثمن حاصله بین وراث جنبه اجرایی دارد و با توجه به اینکه هر یک از ورثه ذى نفع بوده و میتوانند اجراى آن را درخواست کنند، موضوع از ماده ٢ قانون اجراى احکام مدنی مصوب ١٣۵۶ منصرف بوده و اجراى حکم منوط به صدور اجراییه به تقاضاى خواهان ها نیست و نیازى به صدور اجراییه هم ندارد. بنابراین نیم عشر اجرایی(هزینه اجرا) در فرض سؤال قابلیت وصول ندارد و منتفی است. دکتر احمد محمدى باردئی معاون اداره کل حقوقی قوه قضاییه  
  • الزام به تنظیم سند رسمی قبل از خاتمه عملیات ثبتی

    نظریه مشورتی :

    استعلام:

    ١در دعواى اثبات وقوع عقد بیع و الزام به تنظیم سند رسمی، با استعلام از اداره ثبت مشخص شده است که

    ملک منازع فیه در جریان عملیات ثبتی است چنانچه عقد بیع احراز شود، با توجه به اینکه عملیات ثبتی کامل

    نشده است، در خصوص خواسته الزام به تنظیم سند رسمی چه راهکارى وجود دارد؟

    ٢در صورتی که خواهان اثبات عقد بیع مشاعی و الزام به تنظیم سند رسمی را درخواست کرده باشد، آیا در

    چنین دعوایی باید علاوه بر فروشنده و خریدار تمامی مالکان مشاعی نیز طرف دعوى قرار گیرند؟

    پاسخ:

    ١نظر به اینکه ملک مورد معامله پیش از ثبت آن در دفتر املاک به نام فروشنده و صدور سند مالکیت به نام وى، فروخته شده است، طرح دعواى الزام به تنظیم سند رسمی از ناحیه خریدار با توجه به ماده ٢٢ قانون ثبت اسناد و املاک مصوب ١٣١٠ با اصلاحات و الحاقات بعدى، فاقد وجاهت قانونی است و در این خصوص، راه حل قانونی در ماده ۴١ قانون یادشده ارائه شده است که به صراحت این ماده،چون متقاضی درخواست ثبت در حین عملیات و تشریفات ثبتی، مورد تقاضا را کلاً به دیگرى منتقل کرده، مکلف است در فرجه قانونی دراداره ثبت اسناد، حاضر و معامله خود را کتباً اطلاع دهددر این صورت خریدار، قائم مقام متقاضی محسوب و پس از انجام تشریفات ثبتی، سند مالکیت به نام خریدار، صادر خواهد شددر نتیجه، دعواى الزام به تنظیم سند رسمی از طرف خریدار قابلیت استماع ندارد.

     ٢نظر به اینکه تنظیم سند رسمی انتقال ملک مشاعی ملازمه اى با تصرف مادى در ملک ندارد و از سوى دیگر الزام به تنظیم سند رسمی انتقال جزو لوازم عرفی یا قانونی معامله است و قانون گذار تصرفات حقوقی (معنوىهر یک از شرکا نسبت به مایملک خود را در ماده۵٨٣ قانون مدنی تجویز کرده است و نیز با عنایت به اینکه غیر از شریکی که قدرالسهم خود را فروخته است، دیگر شرکا تعهدى بر تنظیم سند رسمی انتقال به خواهان فرض سؤال ندارند، لذا دعوا صرفاً به طرفیت شریکی قابلیت طرح دارد که قدرالسهم خود را به خواهان واگذار کرده است.

    دکتر احمد محمدى باردئی

    معاون اداره کل حقوقی قوه قضاییه

    ١۴٠٠/٠۴/٠٢

    ٧/١۴٠٠/٢۵۶

    شماره پرونده٢۵۶١٢٧١۴٠٠ ح