نسیمش وزان است، از مینوی
چنان کز شمیمش، جوان می شوی
ازاین جشنٍ نوروزِ پیروزِ ما
درخشیده آن، مانده از کسروی
به شهنامه خواندن بپرداز تا
بدانی که بودی کجا می روی
جهانی برقصند و شادی کنند
دراین جشنِ جامانده از پهلوی
دراین گَه ندانی چه ها می کند
کمی مهربانی کمی مثنوی
خرد ورز و دل ازشب از کینه ها
بکن باز، خواهی اگر خسروی
خرد را نکو دار و شادی بکن
اگرخسته ای،از غم از پس روی
ای بهترین گوهر، ای پیوندِجاودانه ی جان با خرد؛
نوروز،
این بزرگ یادگار همیشه پیروز، خجسته بادت.
امیرپویارشیدی ۱۳۹۵/۱/۱